دختر کوچکی هر روز پیاده به مدرسه می رفت و بر می گشت. با اینکه آن روز
صبح هوا زیاد خوب نبود و آسمان نیز ابری بود ، دختر بچه طبق معمولِ همیشه
، پیاده بسوی مدرسه راه افتاد.
بعد از ظهر که شد، هوا رو به وخامت گذاشت و طوفان و رعد و برق شدیدی
درگرفت. مادر کودک که نگران شده بود مبادا دخترش در راه بازگشت از طوفان
بترسد یا اینکه رعد و برق بلایی بر سر او بیاورد. تصمیم گرفت که با
اتومبیل بدنبال دخترش برود. با شنیدن صدای رعد و دیدن برقی که آسمان را
مانند خنجری درید، با عجله سوار ماشینش
شده و به طرف مدرسه دخترش حرکت کرد. اواسط راه، ناگهان چشمش به دخترش
افتاد که مثل همیشه پیاده به طرف منزل در حرکت بود، ولی با هر برقی که در
آسمان زده میشد، او می ایستاد، به آسمان نگاه می کرد و لبخند می زد و این
کار با هر دفعه رعد و برق تکرار می شد.
زمانیکه مادر اتومبیل خود را به کنار دخترک رساند، شیشه پنجره را پایین
کشید و از او پرسید : ” چکار می کنی؟ چرا همینطور بین راه می ایستی؟”
دخترک پاسخ داد: ” من سعی می کنم صورتم قشنگ بنظر بیاید، چون خداوند دارد
مرتب از من عکس می گیرد.”
لبخنـــد زیباترین هدیه خداوند اسـت
لبخنــــد دومین سلاح پرقدرت خانم هاست! (اولین سلاح آنها گریه است!!)
لبخنــــد چهره شما را از زیبا تر میکند
****
داستان لقمان حکیم
لقمان و دل و زبان(براساس داستانی ازقصص الانبیا):
یک روز ارباب لقمان گوسفندی به او داد و گفت:این گوسفند را بکش وبهترین اعضایش را برای من بیاور ، لقمان گوسفند را کشت ودل و زبانش را برای اربابش بردو گفت: این دو عضو بهترین اعضاست.
چند روز بعد ارباب لقمان بازهم گوسفندی به او داد و گفت: این گوسفند راهم بکش واین بار بدترین عضوهایش را برایم بیاور*
لقمان گوسفند را کشت وباز هم دل و زبانش را برای اربابش بردو گفت:این دو عضوبدترین اعضاست.
ارباب لقمان حیران شد و ازاو پرسید: مگر تودیوانه ای؟
آخرچگونه می شود که دل و زبان هم بهترین عضوها باشد وهم بدترین عضوها؟
لقمان پاسخ داد من اشتباه نکرده ام ،اگر صاحب دل و زبان، خوب و درستکار باشد، دلش هم پاک باشد و از زبانش برای گفتن حرف های پسندیده استفاده کند، دل وزبان بهترین عضوهاست.
اما اگر او آدم پستی باشد و دلی چرکین و زبان بدگویی داشته باشد دل و زبان بدترین عضوهاست .
***
پسرک وارد اتاق شد.
سه شمع روی میز دید
ناگهان بادی وزید و شمع اول که عشق بود را خاموش کرد
پسرک اهی کشید و گفت:(بدون عشق چگونه میتوان زیست؟!)
در همین حال بادی وزید و شمع دوم که دوستی ومحبت بود را خاموش کرد
پسرک گریست:(بدون دوستی ومحبت چگونه؟!)
از شمع سوم ندایی آمد که:(من امید هستم)
پسرک شمع سوم را برداشت ودو شمع دیگر را روشن کرد و لبخند زد
برای امتیاز دادن به "اس ام اس دوني" روی لوگوی زیر کلیک کنید و سپس در پنجره جدید باز شده روی گزینه Vote كليك فرماييد.باتشكر
مستند فقر و فحشا
فقر و فحشا ” فیلمی تکان دهنده از ابعاد گسترده فقر و فحشا در ایران امروز است.
در این فیلم کارگردان با مصاحبه کردن با دختران جوان و زنانی که به خاطر فقر و بیکاری و برای امرار معاش دست به تن فروشی زده اند سعی میکند این معضل اجتماعی را نقد و بررسی کند.
بدون شک فیلم مستند فقر و فحشا را میتوان جنجالی ترین و بحث برانگیزترین فیلم مستند تاریخ سینمای ایران دانست.
این فیلم مستند کاری است از مسعود ده نمکی ( کارگردان فیلم اخراجی ها ) که فقر و در پی آن فحشا را در جامعه ما به تصویر می کشد.